هو
__
«یک از معدود چیزهایی که در مدرسه یاد گرفته ام نظریه ی فیلسوفی بزرگ متعلق به دوره ی باستان است که گفته مهم نیست کجا زندگی می کنید، وضع روحی تان اهمیت دارد. یادم می آید که فیلسوف این جمله را به یکی از رفقایش که دلتنگ بود و قصد سفر داشت گفته بود. در واقع فیلسوف چیزی به این مضمون به او گفته بود که آدم هرجا برود، بار مشکلاتش را با خودش می برد، پس چرا باید رنج سفر را به خودش هموار کند.»
من باید داستان های این کتاب آناگاوالدا رو به صورت گزینشی و نه به ترتیب می خوندم که حالا این داستان و این بخش ش، درست توی این چند روزی بیاد جلوی چشمام که دارم توی سرم فکرای بزرگی میپرورم. روزایی که هر آدمی شاید توی سن 16،17 سالگی میگذرونه و تصمیم هایی میگیره برای زندگی و آینده ش.
من با ده سال تاخیر رسیدم به اینجایی که باید. این ده سال باعث خیلی تفاوت ها و قابلیت ها شده. به همین خاطرم مدام مرددم میکنه. کاش بتونم برای یک بارم که شده یه اراده ی قوی از خودم نشون بدم به خودم.
درباره این سایت